آریساآریسا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

آریسا عروسک آریایی من

دلنوشته ای برای آریسای عزیزم😘😘😘❤️❤️❤️

❣ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﺮﺩ؛ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ! ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﺮﺍ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ... ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻢ ﻏﯿﺮ ﻣﻨﻄﻘﯽ! ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻟﻄﻔﺎً ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﯽ ﻭﻗﺖ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻔﻬﻤﯽ... ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﺩ ﻭ ﻏﺬﺍﯾﻢ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ، ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻢ، ﭘﺲ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ... ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ، ﻣﺮﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻧﮑﻦ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ، ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﮐﻨﻢ... ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺴﻞ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺨﻨﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ، ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ ﺑﺎﺵ... ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺩﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ، ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﭼﮕﻮ...
5 مهر 1396

تولد ۴ سالگی آریسا

سلام گل بانوی عشق تولد اول یه آهنگ گذاشتی خوب تو خونه بدو بدو کردی وبابا هم دنبالت بود بعد رفتی سراغ کیکت اینم کیک تولد ودسر وژله هایی که برات درست کردم وکادوهای تولدت         ...
3 مهر 1396

سفر آریسا به دبی (نوروز ۹۶ )

سلام عزیز دلم عید برای مسافرت رفتیم دبی تو اینقد ذوق وهیجان داشتی برای مسافرت وهواپیما سواری وقتی سوار هواپیما شدیم تو چنان تخت خوابیدی که نگو اونجا اینقد برای خودت شیطونی وبدو بدو میکردی که ما فقط حواسمون به تو بود که گم نشی اینجا برج خلیفه است ساختمان بلند وبسیار زیبا اینجا یه باغی بود به اسم میراکل گاردن که همه چیز رو با گل تزیین کرده بودن هواپیما،خونه،کشتی،پرنده و... اینجا یه برند آبنبات فروشی بود که یه آبنبات تازه وخوشمزه به اسم Arisa برات درست کرد تو هرپاساژ که میرفتیم تو میرفتی تو مغازه ها وخانم فروشنده میشدی اینجا هم یه فروشگاه لوازم ورزشی فروشی بود ورفتی مثل این ...
12 ارديبهشت 1396

عید ۱۳۹۶

عزیز دلم سال نو مبارک ان شاالله همیشه سالم وسلامت باشی وتو این سال چیزهای با ارزشی یاد بگیری وهمیشه آرامش داشته باشی اینم سفره هفت سین ۹۶ اینم لباس عروس که عیدی گرفتی     ...
6 فروردين 1396

تولد ۳ سالگی آریسا

تولدت اینقد ذوق داشتی وخوشحال بودی که نگو به همه میگفتی برات دست بزنن وخودت از شوق زیادی که داشتی با آهنگ تولدت مبارک تو خونه دور میزدی ومیرقصیدی     اینم ژله ها ودسری که واسه تولد دختر گلم درست کردم   اینم کادودوهایی که بهت دادن   ...
14 مهر 1395

آریسا ونوروز 1395

عزیز دلم امسال عید ساعت 8و2دقیقه صبح بود که به زور بیدارت کردم وبرات لباس پوشیدم قربونت برم زیاد حال نداشتی وهی خمیازه میکشیدی اینم سفره هفت سینمون آریسا کنار سفره هفت سین اینم زینب ورضا که با دختر گلم عکس گرفتن عاشق این اسب هایی خوشت میاد بری پیششون وسوارشون بشی همیشه میگی بریم اسبا ...
23 فروردين 1395

آریسا در این تاخیر 6 ماهه

اینجا سه روز بعد تولدت بود که رفتیم اصفهان خونه عمه فاطی     اینجا سوار کالسکه شدی خیلی هم بهت خوش گذشت به کالسکه میگفتی    پیتکو پیتکو برات ماشین خریدیم کلی ذوق کردی   این هم عکسای دختر گلم تو مراسم علی اصغری اینجا هم روسری پوشیده بودی   ...
11 فروردين 1395